مقاله های مفید
انتخاب رشته
مهم ترین و نخستین مرحله در انتخاب رشته تحصیلی خودشناسی است. داوطلب در گام نخست میبایست به خودشناسی برسد و سپس در مورد رشته های دانشگاهی کسب اطلاع کند و در نهایت انتخاب رشته آگاهانه ای داشته باشد. الگوی انتخاب رشته آگاهانه در داوطلبان آزمون سراسری مطابق با فرآیند زیر است:
خودشناسی
کسب اطلاع از رشته ها
انتخاب رشته آگاهانه بااستفاده از منابع موجود
خودشناسی(شناسایی ویژگی های فردی)
شناخت خود یعنی شناخت علایق، مهارت ها، ارزش ها.
پس در واقع خودشناسی، در سه گام قابل دستیابی است:
گام اول: شناخت علایق
گام دوم: شناخت مهارت ها و توانایی ها
گام سوم: شناخت اهداف و ارزش های فردی
بمنظور راهنمایی داوطلبان در گام اول، یعنی شناخت علایق، از الگوی تیپ های شخصیتی منطبق بر علایق فردی جان هالند(John Holland) بهره گرفته شد و علاقه مندی و رشته های تحصیلی متناسب با علایق فردی و تیپ های شخصیتی مطرح شد.
حال در این نوشتار، گام های دوم و سوم خودشناسی معرفی می شوند.
گام دوم: شناخت مهارت ها و توانایی ها
مهارت عبارت است از کارایی، سهولت یا زبردستی که از طریق تمرین و تجربه توسعه داده می شود.مهارت های انسانی، در سه شکل دسته بندی و تفکیک شده اند که می توانند در شناخت خود و انتخاب رشته آگاهانه ما، راهنمای ارزنده ای باشند.
مهارت های اولیه
نوشتن، محاسبه کردن، خواندن، گوش دادن و صحبت کردن
رشته های نیازمند مهارت های اولیه: علوم ارتباطات(مهارت نوشتن)، مشاوره(مهارت شنیدن)
مهارت های ارتباطی
مهارت های اجتماعی، کار گروهی، مذاکره و رهبری(که عمدتا مهارت هایی در زمینه ارتباطات انسانی هستند)
رشته های نیازمندمهارت های ارتباطی: علوم اجتماعی، روان شناسی،پرستاری،علوم ارتباطات
مهارت های فنی
کنجکاوی، دقت نظر، ابتکار، رفع مشکل و حل مساله
مهارت های فنی،بیشترین ارتباط را با مهارت های تولیدی دارند.
رشته های نیازمند مهارت های فنی: مهندسی مکانیک،مهندسی صنایع
گام سوم: شناخت اهداف و ارزش های فردی
ارزش، آن چیزی است که در زندگی یک فرد، مهم است و مبنای اصول و معیار رفتاری اوست.برخی از ارزش های تاثیرگذار در انتخاب رشته، عبارتند از:
- کسب موقعیت اجتماعی: برخی از رشته های تحصیلی، موقعیت اجتماعی مناسبی در جامعه دارندو پس از فارغ التحصیلی در هر یک از این رشته ها، شخص به آن موقعیت نایل می شود.
- کسب شغل و درآمد مناسب: برخی از رشته های تحصیلی، امکان اشتغال سریع بعد از فارغ التحصیلی را برای فرد تحصیل کرده در آن رشته مهیا می سازند.
- کمک به دیگران: برخی از رشته های تحصیلی، این موقعیت را برای فرد ایجاد می کنند که وی پس از فارغ التحصیلی بتواند به دیگری کمک کند.
ملاک های درون فردی و برون فردی موثر بر انتخاب رشته
یکی از بهترین نظریات مرتبط با انتخاب رشته تحصیلی، نظریه رغبت های شغلی جان هالند است. در این نظریه فقط به عوامل درون فردی در انتخاب رشته تاکید می شود. داوطلبان می توانند تست کدهای هالند یا تم شغلی هالند(RIASEC) را روی خود آزمایش کنند تا از ترجیحات شخصیتی شان برای انتخاب رشته آگاه شوند.
بسیاری از تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که تناسب بالا منجر به عملکرد شغلی بالاتر، رضایت بیشتر و صرف کردن مدت زمان بیشتر در شغل می گردد.
نظریه تصمیم گیری هالند، نظریه همخوانی شغل و شخصیت است که از حدود 50 سال پیش، از سوی هالند و دیگران بکار رفته است و هم اکنون نیز در مدارس، دانشگاه ها، بازارکار و دیگر محیط ها از آن استفاده می شود.
همچنین سودمندی و اعتبار آن در کشورهای آمریکایی، اروپایی، آسیایی، استرالیایی و آفریقایی نیز تایید شده است.
توانایی و شخصیت، دو عامل اصلی در رضایت شغلی هستند. مشاغلی که با توانایی و شخصیت افراد مطابقت دارند، بسیار باارزش تر از مشاغلی هستند که از این اصل پیروی نمی کنند.
ثبات در فعالیت شغلی در درازمدت، فقط وقتی حاصل می شود که بین فرد و نوع فعالیت های شغلی او هماهنگی های صحیح و مناسبی وجود داشته باشد.
جان هالند بیشتر به عنوان خالق مدل توسعه شغلی یا تم شغلی هالند(کدهای هالند) شناخته شده است.
وی یک پژوهشگر در زمینه توسعه مسیر شغلی بود که اعتقاد داشت ایجاد یک مسیرشغلی مناسب برای یک فرد، به سطح تناسب بین وی و محیط کاری اش بستگی دارد. هالند بحث می کند که افراد می توانند براساس شخصیتشان به انواع مختلفی تقسیم بندی شوند، و اینکه آنها به دنبال شغلی هستند یا در شغلی عملکرد بهتری خواهند داشت و راضی تر هستند که ویژگی های خاصشان تناسب بیشتری داشته باشد. منظور از همخوانی و تناسب، میزان تشابه نوع شخصیت فرد با محیطی است که او در آن کار می کند.
بسیاری از تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که تناسب بالا منجر به عملکرد شغلی بالاتر، رضایت بیشتر و صرف کردن مدت زمان بیشتر در شغل می گردد.
نظریه تصمیم گیری شغلی هالند، نظریه همخوانی شغل و شخصیت است که از حدود 50 سال پیش، از سوی هالند و دیگران به کار رفته است و هم اکنون نیز در مدارس، دانشگاهها، بازار کار و دیگر محیط ها از آن استفاده می شود. همچنین سودمندی و اعتبار آن در کشورهای آمریکایی،اروپایی،آسیایی،استرالیایی و آفریقایی نیز تایید شده است. هالند، نظریه خود را برمبنای دو اصل استوار نموده است:
- انتخاب شغل و حرفه، به نوع شخصیت فرد بستگی دارد و راهی برای ابراز وجود فرد به حساب می آید.
- انتخاب شغل و حرفه، رابطه مستقیمی با طرز تلقی و گرایش فرد دارد. وی معتقد است که با وجود پیشرفت های زیاد در علومی همچون آمار، هنوز هم بهترین راه برای پیش بینی شغل فرد، پرسش در مورد ترجیحات شغلی اوست؛ لذا از طریق مصاحبه می توان رغبت ها و گرایش های شغلی هر فرد را بدست آورد.
هالند، در بررسی های پنجاه ساله خود نشان داد که شخصیت فرد می تواند نقش مهمی در انتخاب شغل و بطور کلی در زندگی حرفه ای او داشته باشد. براساس نظریه هالند، از آنجا که افراد در محیطی رشد می کنند که بتوانند در آن مهارت ها و توانایی های خود را بکار گیرند و نگرش ها و ارزش های خود را نشان دهند.
تیپ های هنری به دنبال محیط های هنری، و تیپ های قراردادی به دنبال محیط های قراردادی هستند.
حال اگر الگوی شخصیتی یک فرد و الگوی محیطی او را بدانیم،می توانیم برخی از نتایج این گونه جور شدن ها را پیش بینی کنیم.
هالند، در نظریه خود به دنبال این است که به سه سوال اساسی که در زیر آمده است، جواب داده و از این طریق نظریه اش را شرح دهد.
سوال اول) کدام خصوصیات افراد و محیط ها به نتایج حرفه ای مثبتی همچون تصمیمات حرفه ای رضایت بخش منجر می شود؟
سوال دوم) کدام خصوصیات افراد و محیط ها به تغییر یا ثبات حرفه ای در فضای زندگی آنها منجر می شود؟
سوال سوم) موثرترین شیوه هایی که به انسان ها در ارتباط با علایق شغلی آنها یاری می رسانند، کدام ها هستند؟
این نظریه دارای مفروضاتی است که هالند آنها را بدین شیوه توضیح داده است.
بیشتر افراد را می توان به نسبت تشابهاتشان، به یکی از شش تیپ شخصیتی تقسیم بندی کرد.
این تیپ ها به عنوان مدلی مناسب برای توصیف فرد به حساب می آیند؛ ولی باید دانست که افراد یک تیپ، خالص نیستند و می توانند تلفیقی از چند تیپ باشند، اما یکی از این تیپ ها غلبه بیشتری بر دیگری دارد.
محیط ها نیز طبق این نظریه به شش مدل طبقه بندی می شوند و نوع مدل محیط براساس مدل غالب افرادی که آن محیط را می سازند، تعیین می گردد.
افرادی که در یک محیط دور هم جمع می شوند، محیطی را ایجاد می کنند که منعکس کننده تیپ شخصیتی آنان است.
هالند، چهار ساختار را برای توصیف ارتباط بین تیپ های افراد و محیط های شغلی شان، فرض می کند:
- همخوانی : نقش محوری را در نظریه هالند ایفا می کند. همخوانی، به جور شدن یک فرد با محیط برمی گردد؛ برای مثال، کار کردن یک فرد متهور در یک محیط تهوری، در مقایسه با کارکردن همان فرد در محیط جست و جوگر، از همخوانی بالاتری برخوردار است.
- تمایز: به میزان شناسایی علایق فرد مربوط می شود. زمانی که بین آنچه که فرد دوست دارد و ندارد،تفاوت روشنی برقرار باشد، نشان دهنده آن است که علایق وی به خوبی از هم متمایز شده اند.
- همسانی: انعکاسی از همبستگی درونی علایق فرد است؛ مثلا یک فرد با علایق هنری و جست و جوگر، همسان تر از یک فرد با علایق هنری و قراردادی خواهد بود.
- هویت: برآوردی از وضوح و ثبات هویت یک شخص یا هویت یک محیط را فراهم می کند. هویت شخصی، یعنی داشتن تصویری روشن و ثابت از اهداف، وظایف، پاداش های روشن و متشکل دارد که در فواصل طولانی ثابت می ماند.
هالند در طرح اولیه نظریه ش، شش طبقه شغلی را بررسی کرد که عبارت بودند از:
- مشاغل موتوری یا ماشینی مثل کشاورزی، رانندگی
- مشاغل فکری مثل زیست شناسی، فیزیک دانی و …
- مشاغل انطباقی مثل دفترداری یا تحویل داری، بازاریابی و …
- مشاغل واسطه ای مثل فروشندگی یا سیاست مداری
- مشاغل حسی و زیباشناختی مثل موسیقی دانی، نقاشی، بازیگری
- مشاغل اجتماعی مثل روان شناسی، معلمی